در زمانی زندگی می کنیم که تغییرات به سرعت اتفاق می افتد. درحالی که ما کوتاه ترین زمان برای به تحقق پیوستن اهداف سازمانی خود را بین سه تا پنج سال در نظر می گیریم. که نسبت زمان ما به زمان تغییرات روزمره به شدت کند می باشد و یکی از اصلی ترین دلایلی که اکثر جوامع و سازمان ها نمی توانند خود را با تغییرات تطابق دهند استفاده از منابع و قوانین سنتی و منسوخ شده می باشد.
در 15 آوریل 1874، یک استودیوی عکاسی در پاریس، آثار جنبشی ای را برای اولین بار به نام انجمن ناشناس نقاشان، مجسمهسازان، چاپگرها و غیره به نمایش گذاشت. این نمایشگاه با موفقیت فاصله زیادی داشت و بیشتر از زیانی که متحمل شده بود، مورد انتقاد و تمسخر های توهین آمیز قرار گرفت. اما امروزه از آن نمایشگاه به عنوان اولین نمایشگاه امپرسیونیستی و تاریخ آغاز هنر مدرن یاد می شود و پس از آن در بسیاری از نقاط جهان، هیچ کدام از هنرهای بصری نمیتوانستند مثل قبل حرکت کنند.
هنرمندانی مانند مونه، پل سزان و آلفرد سیسلی، با نشان دادن جسارت و مواجهه با مخالفت هایی که با آنها میشد، از کنوانسیونهای هنر و در نتیجه، از جامعه خود جدا شدند. آنها عقاید، نهادها و سنتهای سکولار را از بین بردند. با انجام این کار، آنها عمدا دروازههای آزمایش را باز کردند و به معاصران خود آزادی جدیدی دادند تا به روشی که قبلاً دیده نشده بود آزمایش کنند و در نهایت راه را برای سبکهای جدید تاثیرگذار و بسیاری از هنرمندانی که امروزه میبینیم هموار کردند.
برای اولین بار، امپرسیونیست ها به جای تمرکز بر مبنای واقعیت، بر تجربه انسانی آن تمرکز داشتند. آنها به جای دنبال کردن رئالیسم آکادمیک از طریق پالایش وسواسآمیز، لحظههای زودگذر را به تصویر میکشیدند. آنها پیوند صمیمانهتر بین افراد و طبیعت را جشن میگرفتند و فرهنگهای دور را جذب میکردند. مهمتر از همه، آنها به طور ناگهانی قوانین سنتی را رد میکردند و مدرنیته را پذیرفتند و روش کار خود را برای بازتاب دنیایی که در آن زندگی میکردند تغییر دادند.
جسارت امپرسیونیست ها برای انحراف آگاهانه از قوانین، شنا کردن بر خلاف جریان و حرکت به سمت ایدههای جدید نه تنها برخی از نمادینترین آثار هنری تاریخ را خلق کرد بلکه تغییری را شعله ور ساخت که برای نسل های آینده طنین انداز شد و امکانات هنر و بیان را گسترش داد.
سخت است که از شجاعت و اهمیت انقلاب امپرسیونیستی، قدرت آن به عنوان جنبشی برای به چالش کشیدن قوانین و ایجاد تغییرات فوری، الهام نگیریم، زیرا امروزه با تمام تغییرات جوی و سیاسی، کاهش بیش از حد منابع مصرف، هنوز ساختارهایی وجود دارند که باورها، رفتارها و انتخاب ها را هدایت میکنند و میلیون ها نفر را به برخی از تأثیرگذارترین سازمان های جهان متصل میکنند.
ما میتوانیم عقب بنشینیم و حرکت سایر برندها را بهعنوان بخش اجتنابناپذیر مشکل بپذیریم. ما میتوانیم به پارادایم مصرفگرایی سنتی بچسبیم و به مدیریت برندها صرفاً به عنوان داراییهایی که برای مشتریان و سهامداران ارزش ارائه میکنند، ادامه دهیم و پیامدهای گستردهتر و طولانیمدتی را به عنوان هزینه پرداخت کنیم.
از طرف دیگر، میتوانیم از حرکات برخی از برندها الهام بگیریم و به برندها به عنوان بخشی از راهحل نگاه کنیم. میتوانیم جرأت کنیم آنها را بهعنوان بافت پیوندی بین تجارت و جامعه، سرمایهگذاران و مردم، سود و هدف، رهبران و مؤسسات، مصرف کنونی و منابع آینده تصور کنیم.
در سال 1874 امپرسیونیستها تصمیم گرفتند از سنتها جدا شوند و در مورد ماهیت و هدف هنر در دنیایی در حال تغییر تجدید نظر کنند. امروزه، بهعنوان رهبران برند، میتوانیم اینرسی را حفظ کنیم و یا جلوتر برویم و در عملکرد برندها در این دهه تجدیدنظر کنیم و نقش آنها را در جوامع از ابتدا مهندسی کنیم.
برخی از برندهای رو به رشد، با ایجاد نوآوری، توسعه مدلهای کسب وکار صمیمانه و بادوام، انتخابهای سخت و اتخاذ مواضع سازشناپذیر، فعالانه فرصتها را گسترش میدهند.
این برندها مشارکت مردم را تقویت و آنها را بخشی از یک جنبش می کنند. این برندها در نهایت به عنوان بخشی از راه حل تلقی می شوند، نه مشکل و رشد آنها به یک موضوع مورد علاقه مشترک تبدیل می شود.
برعکس، برخی از سازمان سریع شکست می خورند. اینها به طور فزاینده ای بخشی از مشکل تلقی می شوند نه راه حل و رشد آنها به خاطر هزینهها و فداکاریهای آتی مورد تردید قرار خواهد گرفت.
امروزه مفاهیمی مانند سود ذینفعان و اهداف جدید مورد بحث ما نیستند و آنچه که برای ما مسأله است آن است که چگونه باید در مسیر حرکت کنیم. بخش قابل توجهی از این مشکل استفاده از الگوی تصمیم گیری های فردی است. بمبهای ساعتی این دهه برای سازمان ها و مدیران آنها بزرگتر از آن است که بتواند به تنهایی به آنها رسیدگی کند. حقیقت ساده این است که مشکلات جهانی و سیستمی نیاز به همکاری گسترده و سیستمی دارند. و اینجاست که برندها وارد می شوند.
برندها بر باورها، تعلقات و رفتارهای فردی ما تأثیر می گذارند. اما کاری که برندهای قوی انجام میدهند این است که مردم را متحد میکنند و حرکتهایی را حول اهداف مشترک، اصول و آینده مطلوب ایجاد میکنند.
همانطور که شکل سرمایه داری تغییر میکند، نقش برندها در این دهه تغییر جهان نیست، بلکه دادن نمایندگی، ابزار، ارتباطات و اعتقاد برای انجام این کار به مؤلفانشان است. برنامه های مشارکت هر برند به سازندگان، مصرفکنندگان و جوامع کمک میکنند تا با هم همکاری کنند و به اصول مشترکی پایبند باشند. برندها با ایجاد مطلوب ساختن رفتار فردی مشتریان، آنها را به جزئی از خود تبدیل میکنند و این فرآیند به شیوه مدیریت و تفکر رهبران برند بستگی دارد. اگر برندها بخواهند رفتارهایی فراتر از رفتار مصرفگرایی محض در مخاطبانشان ایجاد کنند، باید در سه بعد با آنها مرتبط باشند: مشارکت، وابستگی و اعتماد.
آنها باید در موضوعاتی که بر مخاطبان و عملکرد آنها تأثیرگذار است مشارکت داشته باشند. آنها باید با ایفای نقش معنادار در زندگی مشتریان و مؤسسات با اتخاذ مواضع روشن در مورد اصول و اولویتهایی که برای آنها کلیدی است، وابستگی ایجاد کنند و با عمل کردن به وعده های خود و رعایت اصول رفتاری در مخاطبان خود اعتماد ایجاد کنند.
اما چگونه این ارتباط را ایجاد کنیم؟ شرط لازم برای ایجاد تعاملات تجربه و حرکت رو به جلو چیست؟
برندهایی که می توانند مخاطبان خود را درگیر کنند، آنهایی هستند که رهبریه استثنایی از خود نشان میدهند. موضع و هدف روشن، همراهی و همدلی مخاطبان، درک و شناخت کافی از درون و بیرون سازمان، همگی از ویژگیهایی است که این برندها در خود داشتهاند.
داده ها به ما نشان میدهد که تأثیرگذارترین برندهای جهان یک زنجیره روشن را فعال میکنند: آنها با رهبری صحیح تعامل، و با تعامل صحیح ارتباط ایجاد می کنند.
همه میدانیم که در زمان ناامنی درآمد و افزایش نگرانیهای جمعی، عموم مردم اولویتها و نیازها یشان را مجدد ارزیابی و مشخص میکنند. شما باید به عنوان یک رهبر بهوضوح مشخص کنید که نقش کسب و کار شما در جهان چیست و سپس تعریف کنید که چگونه سود و رشد شما می تواند منبع ارزشمندی برای رشد و تغییر مخاطبان و همراهان شما در زمان های بحران باشد.
هیچ کسب و کاری نمیتواند به طور موثر بیش از یک موضوع سیستمی را رهبری کند. بنابراین هنگام تعیین نقش و نوع مشارکت، دقیق و متمرکز باشید. واضح و روشن مشخص کنید که شما میخواهید کدام یک از چالشها و مشکلات اجتماعی جامعه یا دنیای خود را برطرف کنید و راه حل های خود را برای حل آنها به طور کامل ارائه دهید.
ایجاد جوامع قوی حول محصولات و خدمات، امری بسیار دشوار است. زمینهها و فناوریهای مختلف می آیند و می روند و برای ماندن نیاز به تکامل دارند. عرصههایی را که واقعاً میخواهید در آنها رقابت کنید را تعریف کنید.
هدف خود را به عنوان ستاره شمالی خود داشته باشید، اما در مورد جاه طلبی خود شفاف باشید. یعنی آنچه را که می خواهید به طور ملموس در چند سال آینده بدست آورید. بهترین نسخه سازمان شما در یک تاریخ معین چیست و واقعاً چگونه می خواهید آن را اندازه گیری کنید؟
چالشهای دنیای امروز به دیدگاهها و ارتباطات کمتر و همینطور اقدامات و ارائه های بیشتری نیاز دارند. برند شما بیش از آنکه دائما قوانین و برنامه ها را بررسی کند، نیاز به ارائه و بررسی راه هایی دارد تا تجربیات را به جای قوانین سنتی به اجزاء اصلی خود انتقال دهد. به عنوان مثال بازسازی زنجیره تأمین بخشی از تجربه شما نیست.
در لحظه ای زندگی می کنیم که تکامل آهسته و تدریجی، فقط به اندازه کافی خوب نیست، ما به عنوان رهبران برند، به شدت به یک لحظه امپرسیونیستی نیاز داریم. ما برای رویارویی با مجادلات، به چالش کشیدن تعصبات عمیقاً ریشه دار، تسریع در تغییر و بازاندیشی در ماهیت کاری که انجام می دهیم، فقط به همین نوع شجاعت نیاز داریم.
| استودیو بی بی | مشاور برندسازی و دیزاین